راه و راستی و حیات

THE WAY, THE TRUTH & THE LIFE

عیسی به او گفت:" من راه و راستی و حیات هستم؛ هیچ‌کس جز به واسطۀ من، نزد پدر نمی‌آید. "(یوحنا 14 :6)

شهادت نجات دختر خداوند مینو

درود، مینو هستم 

یک حق جو بودم از بچگی عاشق،خدا از ۸ سالگی روزه میگرفتم و نماز ب همراه مادربزرگم میخوندم مسجد همسایمون بود و دلم با خدا بود و برای اینکه خدا را خوشنود کنم از ده سالگی مسجد جارو میکردم و کارهای نیک دوران راهنمای کمک کردن مالی (پولای ک بهم میدادن و کمکی ک از دستم میومد لباسهای ک اضافه داشتم میدادم ب هم کلاسی هام طوری کمک میکردم ک فقط خدا بدونه با کارهای نیکم و نماز و روزه و نماز شب فکر میکردم خدا از من خوشنود میشه
دنبال هیئت بودم فقط روضه و مراسم های محرم و خلاصه ائمه اولویت زندگی من با این همه شریعتی و مذهبی ولی ته دلم راضی نبود همش ی چیزی تو قلبم میگفت اینی ک میبینی نیست خدا ماورای همه اینهاست رفتم کتابخانه و تاریخ های اسلام خوندم مقایسه کردم و دیدم حسین و روزعاشورا ان چیزی نیست ک در ذهن من بود و حقیقت نبود
من یک روز ب طور اتفاقی شبکه محبت فیلم عیسی مسیح ب روایت انجیل لوقا دبدم خیلی برام جذاب بود خیلی خاص بود انسانی ک انسانیت داشت و با محمد خیلی فرق میکرد کلی معجزات انجام داد و محبتش برام قابل تحسین بود شروع کردم در ذهنم با محمد مقایسه کردن عاشق،شخصیت عیسی شدم دلم میخواست هزاران بار این فیلم بزنم ب عقب و عیسی و مهربانی و محبتشو ببینم قلبم اکلیلی شده بود خوشحال بودم پیامبری داشتیم ک انقدر مهربون و با محبت هنوز درک درستی از فیلم نداشتم و از اون موقع ب بعد شبکه محبت شد شبکه مورد علاقه من و دعای نجات و سرود های پرستی همه ی اینها با ان شبکه میخوندم ولی درک نمیکردم و بعدش ب همه اطرافیان گفتم من مسیحی شدم ب طور اتفاقی هم ی کتاب انجیل از ترکبه ب دستم رسید من هنوزدلم میخواست ب خدا برسم و ب کتابخونه ها میرفتم و کتاب های تاریخی خوندم بعد رفتم تو ی انجمن خود شناسی خدا شناسی ک اونجا از طریق عصمت ک یک مسیحی بود انجیل میخوندیم و دعا میکردیم روزهای ک باهم بودیم دعا میکردیم یک روزی دستم درد گرفت نیاز ب عمل داشت توانای مالی نداشتم از عیسی خواستم ک عیسی تو ک انقدر معجزات کردی ۳۸ مفلوج شفا دادی دست منا خوب کن دست من شفا گرفت جلال بر نام پرجلالش بهش گفتم حقیقتا ک با محبتی تا حالا هر چی از امام ها میخواستم ب من ندادن ولی عیسی تو ب من محبت کردی .حقیقت عیسی است نه محمد و نه خاندانش خوشحالم ک شعور م را پس گرفتم و اراده ام را تاک حقیقت را درک کنم خدا شکر از وقتی هم تعلیم گرفتم رابطه ام با خدا صمیمی شده و عیسی مرا از منجلاب و باطلاق زندگی نجات داد و دیسک کمرم ک دکترا گفته بودند باید عمل کنی و ب خاطر پارگی دیسک کمرم بدنم کج شده بود فقط با دعا عیسی مرا شفا داد معجزات زیادی در زندگی من انجام داده چشمم را بینا کرد تا خدا را ببینم تا محبت بچشم و لمس کنم و این محبت را ب اطرافیانم بدهم خیلی خوشحالم ک جزء نجات یافتگانم فرزند خدا شدم خدا هم پدرم شده حالا امنیت دارم ارامش دارم شادی دارم با هیچ چیز دیگه ای حاضر نیستم عوض کنم رابطه پدر و دختری
فقط میتونم بگم هر چند زبانم قاصره ازپدر تشکر کنم پدر دوست دارم عیسی دوست دارم روح القدوس دوست دارم مرسی که امدید توی زندگیم

بایگانی‌ها

یک پاسخ

دیدگاهتان را بنویسید