راه و راستی و حیات

THE WAY, THE TRUTH & THE LIFE

عیسی به او گفت:" من راه و راستی و حیات هستم؛ هیچ‌کس جز به واسطۀ من، نزد پدر نمی‌آید. "(یوحنا 14 :6)

رفع سوءتفاهمات

نظر به اينكه احساس مي شود برخي از دوستان در مورد مسيحيت دچار سوء تفاهماتي شده اند، به تهيه اين مقاله مبادرت بعمل آمده تا اين سوء تفاهمات حتي الامكان رفع گردد و همه بتوانند با مسيحيت واقعي آشنايي پيدا كرده و از بركات سماوي آن برخوردار شوند. مقصود اصلي اين است كه راه براي درك پيام مسيح هموار سازد و اين سوء تفاهمات را كه غالبا مانع رسيدن به حقايق اصلي مسيحيت مي گردد برطرف نمايد و به همين دليل انتظار دارد كه خوانندگان عزيز، اين مطلب را با فكري روشن و خالي از تعصب و با حسن نيت كامل مطالعه فرمايند و دعا كنند كه خدا آنها را در درك حقايق الهي رهبري نمايد. كه بطور خلاصه و ساده به پنج سوء تفاهم جواب داده شود.

1- اولين سوء تفاهم اين است كه مسيحيت يك مذهب خارجي و مربوط به كشورهاي غربي است و هيچ ربطي با كشورهاي شرقي كه داراي عقايد ورسوم مخصوص بخود مي باشند ندارد وقسمتي از اين سوء تفاهم اين است كه كشورهايي كه مسيحي خوانده مي شوند نماينده مسيحيت واقعي مي باشند.
جواب:ظاهرا چنين بنظر مي رسد كه اين سوء تفاهم صحيح است ولي براي رفع آن لطفاً به نكات زير توجه فرماييد:

الف- زادگاه مسيحيت – با توجه به اينكه مسيح در فلسطين متولد شد،واضح است كه مسيحيت از همانجا شروع شد.
موقعيت جغرافيايي فلسطين طوري است كه سه قاره آسيا و آفريقا و اروپا را بهم متصل مي سازد. از زمانهاي قديم شاهراههاي تجارتي از اين سرزمين عبور مي كرده و اين سرزمين شاهد لشكركشي هاي عظيم بوده است. به همين دليل وقتي مسيحيت شروع شد؛ از اين كشور با سرعت زيادي در تمام قسمتهاي جهان انتشار يافت.

ب- انتشار سريع مسيحيت– انتشار سريع مسيحيت تا حدود زيادي بعلت اطاعت مسيحيان از دستور مسيح بود كه فرمود به تمام عالم بروند و مژده نجات را به تمام مردم برسانند. شاگردان مسيح با استفاده از شاهراههاي معروف رومي از طريقهاي دريائي و راههاي تجارتي به تمام نقاط امپراطوري رومو به اقصاي نقاط جهان آن روز مسافرت كردند. اين راه ها بقدري امن و راحت بودند كه ماموران قيصر و سايرين باستاني مي توانستند به دورترين نقاط اروپا مثل انگلستان و همچنين در همان ابتدا توسط يكي از مامورين عاليربته دولتي يه كشور حبشه وارد شد. در غالب اين نقاط حتي تا امروز هم عده اي مسيحي وجود دارد. مسيحيت بقدري با سرعت پيشرفت كرد كه ترتوليان ( يكي از مبشرين معروف كه در سال 160 ميلادي متولد گرديد) مي گويد: مسيحيان، تمام دنيا را پر كرده اند و تعداد بت پرستان خيلي كم شده است. صادرات بخور از عربستان كه براي سوزانيدن در معابد بت پرستان مورد استفاده قرار مي گرفت خيلي كم شد، زيرا تعداد مصرف كنندگان كاهش يافته بود. وقتي تعداد مسيحيان در امپراطوري روم زياد شد، دولت سعي كرد با جفاو شكنجه آنها را نابود سازد. عده زيادي تبعيد شدند و عده اي را در ميدانهاي ورزش جلوي شيران گرسنه انداختند و عده اي را بجاي مشعل سوزانيد.
با وجود اين، تعداد مسيحيان رو به فزوني مي رفت و مثل اين بود كه خون شهيدان مسيح باعث مي گرديد كه درخت مسيحيت باروتر گردد. بعد از سه قرن مسيحيت توانست دشمني امپراطوري روم را به دوستي مبدل نمايد ودر سال 313 ميلادي قسطنتين امپراطور روم آزادي مذهب را اعلام نمود و خودش هم مسيحي شد. در اورپا چندين كشور از جمله انگلستان، آلمان و ممالك اسكانديناوي از بت پرستي دست كشيدند و مسيحيت را پذيرفتند. علاقمندان مي توانند براي كسب اطلاعات بيشتردر مورد انتشار مسيحيت به كتب تاريخي مراجعه نمايند. طرز ورود مسيحيت به كشور پهناور چين چندان روشن نيست ولي كتيبه هايي كشف گرديده كه حاكي از نفوذ مسيحيت در آن سرزمين مي باشد. در مورد انتشار سريع مسيحيت در نقاط مختلف جهان شواهد فراواني وجود دارد كه از آن جمله است كتيبه هاو كتب تاريخي و ساختمانهاي عظيم كليسايي و بيمارستانها و دانشگاهاي متعدد كه همه حاكي از توسعه مسيحيت در نقاط مختلف جهان مي باشد. با توجه بمراتب فوق كاملا روشن مي گردد كه مسيحيت منحصربه كشورهاي غربي نيست بلكه به تمام جهان تعلق دارد.

ج- تاثير مسيحيت در كشورهاي مختلف– قبلا اشاره شد كه بعد از مسيحي شدن قسطنتين دشمني امپراطوري روم با مسيحيت به دوستي مبدل گرديد. اقوام وحشي متعددي كه خارج از امپراطوري روم بودند بت پرستي را ترك كردند و مسيحي شدند. پشتيباني دولتها و پادشاهان از مسيحيت خطراتي براي مسيحيت بوجود آورد كه از جفاها و شكنجه هاي اوليه جديتربود. هرچند در تاريخ ملل مسيحي گاهي حوادثي وجود دارد كه موجب تاسف همگان است ولي بطور كليمي توان گفت كه هر جا مسيحيت مورد قبول واقع شده و اصول آن عملي گرديد، پيشرفت چشمگيري از نظر آزادي و احترام حقوق بشر حاصل شده است.

د- آينده مسيحيت– از مطالعه نكات فوق معلوم مي شود كه تقريبا در تمام نقاط جهان عده اي مسيحي وجود دارد .
مسيحيت در مشكل ترين شرايط به زندگي و پيشرفت خود ادامه داده و فقط ضعيف شده است كه پيروان آن از مسيح دور شده اند. البته بايد توجه داشت كه عده اي از مسيحيان فقط ظاهرا و اسمي مسيحي هستند در حاليكه مسيحي واقعي كسي است كه واقعاً پيرو مسيح بوده وتعاليم او را در زندگي خود اجرا كند و پس كسانيكه مايلند در مورد مسيحيت اطلاعات صحيحي داشته باشند بايد مسيحياني را پيدا كنند كه زندگي خود را واقعاً به مسيح تسليم كرده اند، زيرا فقط اينگونه اشخاص مي توانند شاگردان واقعي مسيح محسوب شوند.
(در پايان اين قسمت بي مناسبت نيست چند كلمه اي در مورد جنبه ابدي مسيحيت ذكر شود. گاهي چنين بنظر مي رسد كه كشتي مسيحيت نزديك به غرق شدن است ولي تاريخ ثابت كرده است كه اوضاع هميشه به يك حب نمي ماند. مخصوصا در زمان مراجعت مسيح طبق پيشگويي پيامبران همانگونه كه آبها دريا را پرمي كنند، زماني خواهد رسيد كه درك و شناخت عظمت خداوند، جهان را پر خواهد ساخت. بزودي صلح و عدالت همگاني فرا خواهد رسيد و اين صلح و عدالت مشروط به تلاش بشر نخواهد بود بلكه خدا آنرا مستقر خواهد فرمود. در حال حاضر مسيحيت هنوز كامل نشده است ولي در زمان سلطنت مسيح به كمال خواهد رسيد.

2- دومين سوء تفاهم اين است كه مسيحيان به سه خدا اعتقاد دارند.

جواب: اين ادعا كاملا نادرست بوده و هيج اساسي ندارد. مسيحيان فقط به يك خداي واحد ايمان دارند. تمام قسمتهاي كتاب مقدس بر اين حقيقت شهادت مي دهند ” اي اسرائيل بشنو يهوه خداي ما يهوه واحد است” تثنيه:6 4 . عيسي او را جواب داد كه اول همه احكام اين است كه بشنو اي اسرائيل خداوند خداي ما خداوند واحد است” مرقس:12 29 . مطالعه كتاب مقدس كاملا واضح مي سازد كه فقط يك خدا وجود دارد ( اول تيموتاوس:2 5) در اين مورد هيچگونه شك و شبهه اي وجود ندارد. اين سوء تفاهيم شايد از اين نظرناشي شده باشد كه مسيحيان معتقدند كه در ذات خداي واحد، تثليث وجود دارد.تثليث اقدس مربوط به تعداد خدايان نيست بلكه مربوط به ذات خداست. ذات خدا جز اسرار مي باشد و در اين مورد بايد فقط متكي به مكاشفه اي باشيم كه از خودش بعمل مي آورد. ” چيزهاي مخفي از آن يهوه خداي ما است و اما چيزهاي مكشوف تا به ابد از آن ماو فرزندان ما است ( تثنيه:29 29)
بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه حتي آنچه خدا در مورد خودش به بشر كشف مي فرمايد براي بشر بطور كامل قابل درك نيست . اين امربسيار طبيعي است زيرا بشر محدود نمي تواند بطور كامل به ذات خداي نامحدود پي ببرد. با وجود اينمي توان اطمينان داشت كه اگرمكاشفه الهي را بطرز صحيح درك كنيم، هرچند ممكن است اين امر مافوق از عقل و منطق بشري باشد، ولي مخالف آن نيست. بنابراين ارگ با احترام وفروتني در پي يافتن جواب خود باشيم جوابهايي خواهيم يافت كه هم فكرماو هم قلب ما راضي خواهد ساخت. اگر كسي بخواهد اراده اورا بعمل آورد، درباره تعليم خواهد دانست كه از خداست ( انجيل:7 17)
امور الهي را بايد با ايمان قبول كرد، همانطوريكه در زندگي بسياري از چيزها را بدون اينكه درك كنيم با ايمان قبول مي نماييم. مثلا با وجود يكه از بسياري از اسراروجود خود بي خبريم، در عين حال قبول مي كنيم كه خودمان و سايرين وجود داريم. هرچند ممكن است اسرار الهي را كاملا درك نكنيم ولي درباره وجود او نبايد هيچ شكي داشته باشيم.

كتاب مقدس براي ما روشن مي سازد كه خدا واحد است و هيچ شريكي ندارد. در عين حال كتاب مقدس تعليم مي دهد كه خدا با وجود واحد بودن يك وجوديست مركب. اين امربا اصول عقل نيز سازگار مي باشد زيرا در واقع تصوري وجودي كه مطلقا واحد باشد امكان پذيرنيست. خدا توسط كلام خود با بشر سخن مي گويد و وجود كلام خدا چيزي است كه وحدت مطلق را از بين مي بردولي اين امر مخالف وحدت خدا نيست. همچنين ما گاهي اصطلاح روح خدا يا روح االله را بكار مي بريم و مي دانيم كه خدا توسط روح خود كائنات را خلق كرد و كلام خود را به پيامبران الهام فرمود. آيا وجود روح خدا كه در كتاب مقدس تشريح گرديده مخالف وحدانيت خدا مي باشد؟ به هیچ وجه.

براي اينكه موضوع روشنتر شود اكنون مثالهايي ذكر خواهيم كرد تا معلوم شود در دنيايي كه خدا خلق فرموده است در وحدت، تركيب وجود دارد. يكي از بهترين نمونه ها خود انسان است كه اشرف مخلوقات شناخته شده است. انسان از نظر سيرت شبيه خدا مي باشد، عقل و عواطف و اراده دارد. در هرتصميمي كه انسان مي گيرد اين سه جنبه ذات او شركت دارند. مخصوصا درمورد استدلال كاملا متوجه مي شويم كه در داخل اين انسان واحد مكالماتي صورت مي گيرد. غالبا مي شنويم كه شخصي مي گويد: با خود گفتم” اين امرنشان مي دهد كه انسان درعين وحدت داراي گوناگوني مي باشد و. در مكالمات داخلي، چه شخصي سخن مي گويد؟ معلوم است كه يك شخص واحد در باطن خود استدلال مي نمايد. گاهي شخص از شدت شادي در” خود نمي گنجد و يا بعد از مدتي كه بيخود شده است به خود مي آيد”…اين نمونه ها تا حدي خصوصيات الهي را روشن مي سازند. در عالم طبيعت نيز مي توان موارد فراواني يافت كه در آنها وحدت و گوناگوني در يكجا جمع شده اند. وجود گرما و نورو انرژي در خورشيد نمونه خوبي است. فضا كه واحد است نيز شامل طول و عرض و ارتفاع مي باشد. اگريكي از اين سه بعد از بين برود فضا هم از بين خواهد رفت . نمونه هاي بسيار ديگري مي توان ذكر كرد كه نشان مي دهند كه خدا از خلقت، اصل تثليث در وحدت را رعايت كرده است. پس اين امربرخلاف عقل و منطق نمي باشد.
كتاب مقدس نشان مي دهد كه خدا از ازل شامل پدرو پسرو روح القدس بوده است و اين سه جزء ذات خدا هستند. اين موضوع را نمي توان با فرمولهاي رياضي تشريح كرد زيرا طبق قوانين رياضي هرچند يك باضافه يك باضافه يك مساوي سه مي شود ولي در عين حال يك ضرب در يك ضرب در يك ضرب در يك مساوي يك است.فهم و استدلال و تلاش بشري قادر به تشريح اين سرعظيم نمي باشد. اصولا جرو بحث درباره ذات خدا فايده اي ندارد. براي اينكه بتوانيم آن وجود نامحدود را كاملا درك كنيم بايد خودمان هم نامحدود باشيم. پس لازم است با كمال احترام آنچه را كه در باره ذات خدا در كتاب مقدس مكشوف شده است بپذيريم.
يكي از بهترين موارد مذكور در كتاب مقدس درباره تثليث دروحدت ، واقعه ايست كه در انجيل متي فصل سوم نقل گرديده است. در اين قسمت در زمان تعميد مسيح در آغاز شروع خدمت خود مي خوانيم كه روح القدس بصورت كبوتر ( كه نمونه صلح و آرامش مي باشد) برمسيح نازل مي گردد و اين صدا از آسمان شنيده مي شود ” اين است پسرعزيزمن كه از او خشنودم” در اعمال رسولان اشارات متعددي به روح خدا، پسر خداو خداي پدروجود دارد و هريك از اين سه اقنوم درواقع خداست. مراتب فوق روشن مي سازد كه طبق مكاشفه اي كه خدا در كتاب مقدس و در طبيعت و در ذات انسان انجام داده است، امكان دارد كه خداي واحد شامل تثليث يعني پدر و پسرو روح القدس باشد. اين حقيقت با وجوديكه از عقل انسان بالاتر است ولي مخالف آن نيست.

بايد اعتراف كرد كه موضوع تثليث در وحدانيت خدا موضوع مشكلي است كه فكربسياري را بخود مشغول كرده است. ما كه در اين مورد تجربياتي داريم شهادت مي دهيم كه هر چند اين موضوع از عقل ما بالاتر است ولي تنها عقيده اي است كه هم عقل ما را قانع می سازد و هم قلب ما را.

یه نظر ما راه دست یافتن به این سر عظیم الهی این است که انسان داراي قلبي توبه كار باشد و براي يافتن بخشش گناهان و آرامش ، بسوي خداي قدوس روي آورد. شناختن واقعي خدا با قبول راهي كه خدا از راه لطف براي بخشيدن انسان گناهكار فراهم ساخته است امكان پذيرمي باشد زيرا مطابق كتاب مقدس “اکنون هر دو به وسیله مسیح اجازه داريم كه در يك روح يعني روح القدس به حضور خداي پدر بيائيم” افسسيان :2 18)

3- سومين سوء تفاهيمي كه براي عده زيادي پيش آمده است اينست كه اصطلاح ” پسر خدا” كه براي عيسي مسيح بكار مي رود معني جسماني دارد با اين كه خدا زن گرفته و داري پسري شده است.


جواب: نظير اين عقيده غلط را مي توان در ميان بت پرستان قبل از مسيحت پيدا كرد كه طبق آن خدايان ازدواج مي كردند و داراي فرزند مي شدند. افسانه هاي هند و يونان باستان شامل چنين مطالبي است. واضح است كه چنين عقايدي بهيچوجه با اصول خداپرستي واقعي مطابقت ندارد و در كتاب مقدس و اصول عقايد مسيحي ديده نمي شود. جاي تعجب نيست كه اشخاصخدا پرست چنين عقايدي را مورد تحقيرو تمسخرقرار مي دهند.
نكته مهمي كه بايد در نظر داشت اين است كه اصطلاح “پسر خدا ” بودن مسيح بهيچوجه جنبه جسماني و جنسي ندارد. در مكالمات روزمره هم گاهي چنين اصطلاحاتي بكار ميبريم. مثلا وقتي مي گوييم فلاني “ابن الوقت” است منظورمان اين نيست كه او حتما پسر وقت است باين معني كه ” وقت” با زني ازوداج كرده و داراي فرزندي شده است. يا وقتي مي گوييم فلاني “پدر دروغگوها” است مقصودمان اين نيست كه او با زني ازدواج كرده و داراي فرزنداني شده كه همه دروغگو هستند. پس چرا در مورد مسيح اين سوء تفاهم پيش آمده است كه مقصود مسيحيان اينست كه خدا زني اختيار كرده و مسيح پسر اوست؟ اين سوء تفاهم را بايد رفع كرد زيرا باعث شده است كه عده زيادي از توجه كردن با انجيل روگردان باشند.

بدون شك تولد عيسي مسيح از عجيب ترين وقايع جهان است زيرا او را بدون اينكه پدر جسماني داشته باشد از مريم باكره متولد شد و مسلمين نيز او را عيسي بن مريم مي خوانند. تولد مسيح از باكره حتي در قسمتهاي اول تورات بطرز عجيبي پيشگويي شده است ودر همان ابتداء كه انسان بر اثروسوسه شيطان به گناه گرفتار شد، خدا خطاب به شيطان نموده چنين مي فرمايد: ” عداوت در ميان تو و زن و در ميان ذريت تو و ذريت وي مي گذارم او سر ترا خواهيد كوبيد و تو پاشنه وي را خواهي كوبيد” اصطلاح ” ذريت نسل زن” بسيار جالب توجه است. اشعياء نبي اين موضوع را تائيد مي كند و مي فرمايد: ” اينك باكره حامله شده پسري خواهد زائيد”. متي در انجيل خود تولد مسيح را بطرز جالبي تشريح ميكند. متي :1 25-16 و نشان مي دهد كه چگونه پيشگوئيهاي پيامبران در تولد مسيح از باكره انجام گرديده است. نجات دهنده عالم مي فرمايد: بدني براي من مهيا ساختي ( عبرانيان:10 5)

براي تمام جهانيان براي شخصيت و تعاليم عيسي مسيح اهميت و احترام فراواني قائل هستند. عده اي اورا ” پيامبر معصوم”مي خوانند و بديهي است كه او واقعاً معصوم وپاك و بدون گناه بود. البته مسيح پاك و بي گناه بود، ولي جنانكه خواهيم ديد شخصيت او خيلي بالاتراز اينها مي باشد. در انجيل لوقا درباره طرز حامله شدن مريم چنين مي خوانيم كه وقتي فرشته به او خبر داد كه بزودي حامله خواهد شد” مريم به فرشته گفت : اين چگونه ممكن است؟ من با هيچ مردي رابطه نداشته ام. فرشته با او پاسخ داد: روح القدس برتو خواهد آمد و قدرت خداي متعال برتو سايه خواهد افكند و به اين سبب آن نوزاد مقدس ، پسر خدا ناميده خواهد شد” لوقا :1 35-34
ممكن است براي عده اي اين سوال پيش بيايد كه چرا مسيحيان اين لقب ” پسر خدا” را تغيير نمي دهند تا اين همه باعث سوء تفاهم نشود؟ آيا نمي توان براي مسيح لقب ديگري بكار برد كه كمتر ايجاد ناراحتي كند؟ البته مسيح لقبهاي ديگر مانند “كلمه خدا” نيزدارد ولي در عين حال بايد بدانيم كه ما حق نداريم كلمه ” پسر خدا” را كه در كلام خدا ذكر گرديده است به ميل و سليقه خود تغييردهيم. حالا كمي به اين موضوع توجه كنيم كه چرا اين اصطلاح در كلام خدا بكار برده شده است. اولين دليل اين است كه اين اصطلاح نشان مي دهد كه عيسي مسيح مي تواند واقعاً ذات و ماهيت خدا را براي بشر ظاهر سازدو مظهر كامل و تجلي بخش او باشد. ” خدا را هرگز كسي نديده است . پسر يگانه اي كه در آغوش پدر است همان او را ظاهر كرد” (يوحنا :1 18) فقط پسر خدا مي تواند خصوصيات و صفات واقعي پدر آسماني را به بشرنشان دهد. در عبرانيان فصل اول آيات 1 تا 3مي خوانيم كه عيسي مسيح پسر خدا و فروغ جلال و خاتم جوهر الهي است. به عقيده مسيحيان بدون شناسايي پسر، يعني عيسي مسيح، امكان ندارد بتوانيم خدا را واقعاً بشناسيم.

جا دارد كه در اينجا به يك نكته مهم اشاره نمائيم. در قسمت قبل ذكر شد كه پسر از ازل يكي از سه اقنوم الهي است و اصطلاح پسر خدا قرنها قبل از تولد مسيح توسط پيامبران براي او بكار برده شده است. مثلا در مزمور دوم مي خوانيم كه خطاب به پسرمي گويد: تو پسرمن هستي . اين موضوع نشان مي دهد كه از ازل روابطي بين سه اقنوم الهي وجود داشته است. كتاب مقدس مي فرمايد: ” خدا محبت است” (اول يوحنا :4 16 ) و لازم است كه خدا بتواند محبت خود را ابراز نمايد. محبت بدون وجود محبوب غيرقابل تصور است. اين محبوب كه پسر خداست از ازل وجود داشته و يكي از سه اقنوم خدا مي باشد و همين پسر ازلي خدا مجسم گرديد و از مريم باكره متولد شد.

رابطه اي كه بين پدر وپسر جسماني در اين جهان وجود دارد به هيچوجه كامل نيست بلكه نمونه بسيار ضعيف و ناقصي است از رابطه پسري و پدري كه در تثليث اقدس وجود دارد.

4 – چهارمين سوء تفاهم اين است كه مصلوب و كشته شدن عيسي مسيح شايسته مقام او نيست و خدا بهيچ وجه نخواهد گذاشت كه مسيح با چنين وضع تاسف آوري كشته شود زيرا عقيده به بخشش گناهان بوسيله كشته شدن مسيح عقيده اي غلط و مخالف اخلاق است.

جواب:
اين ايرادات در قرن اول مسيحيت هم وجود داشته و يونانيان عقيده به مصلوب شدن مسيح را نوعي حماقت ميدانستند و يهوديان از آن لغزش مي خوردند.

يكي از دلايل وجود اين ايرادات اين بود كه اعدام بوسيله صليب در آن موقع خيلي وحشت آور بود. در ميان روميان صحبت درباره اين نوع مرگ پر شكنجه بر خلاف اصول ادب شمرده مي شد زيرا صليب يكي از ظالمانه ترين وسايل اعدام بود. به همين دليل بود كه وقتي مسيح درباره مصلوب شدن خود پيشگويي فرمود، پطرس او را منع كرد (متي:16 22 و 23).

كشته شدن مسيح برروي صليب نه فقط در كتاب تاريخي مذكور مي باشد، بلكه در عهد جديد مفصلاً درباره آن صحبت شده است. هر چند مسيح فقط شش ساعت بر بالاي صليب بود ولي قسمت مهمي از عهد جديد به بحث در اين مورد اختصاص داده شده و طرز دستگيري و محاكمه و مصلوب شدن و دفن شدن و قيام او با تفصيل زياد و با ذكر جزئيات تشريح گرديده است.
نكته تعجب آور اينست كه عيسي مسيح بارها درباره مصلوب شدن خود سخن گفته است. مقصود خود را از آمدن به جهان با اين كلمات بيان فرمود” پسرانسان ( يعني عيسي مسيح) نيزنيامده تا مخدوم شود بلكه تا خدمت كند و تا جان خود را فداي بسياري كند” (مرقس 45:10). مسيح از اين نوع فرمايشات بارها فرموده است.
قبل از اينكه بخواهيم معني واقعي صليب را درك كنيم لازم است با اين نكته توجه نمائيم كه فداكاري و جانبازي، اصلي است كه مورد قبول و احترام بزرگان مي باشد. ما به تمام كسانيكه در راه هدفهاو ايمان و اعتقادات خود از بذل جان خودداري نكرده اند احترام مي گذاريم و تمام شهيدان راه حق و حقيقت را تمجيد مي نمائيم. در تاريخ بشر عده زيادي
وجود داشته اند كه جان خود را براي ديگران فدا كرده اند. چند سال پيش در آلمان براي كشيشي كه بجاي يك نفر محكوم به اعدام ، داوطلبانه جان خود را در زمان نازيها فدا كرد مراسم احترام بعد از مرگ اجرا شد. چون اين شخص محكوم به اعدام داراي فرزنداني بود كشيش حاضر شد كه بخاطرفرزندان و براي اينكه آنها بي پدر نمانند كشته شود. در ميان مادران عده زيادي بوده اند كه جان خود را براي فرزندانشان فدا كرده اند. حتي در عالم نباتات هم، دانه در زمين از بين مي رود تا گياه تازه اي بوجود آيد. حيوانات هم در مقابل خطراتي كه براي بچه هاي آنها وجود دارد تا پاي جان فداكاري مي كنند. بشربراي ادامه حيات خود حيوانات را ذبح مي نمايد و بعنوان خوراك از آنها استفاده مي نمايد. اين قربانيها هر چند هم به اجبار عملي مي شود ولي باعث بقاي عمربشر است. به نسبت زيادتري زندگي ما مديون والدين و معلمين و پيشوايان روحاني هستيم. عقيده مسيحيان اينست كه قرباني مسيح بزرگترين فداكاريهاست. اين موضوع نه فقط شرم آور نيست بلكه عاليترين كار اوست و اين فداكاري مسيح باعث شده است كه در بيشتر جوامع بشري عده زيادي از او الهام يابند و براي اصطلاحات اجتماعي تلاشهاي فراوان نمايند.
آيا اين موضوع با صفات الهي رابطه اي دارد؟ آيا خدا به قرباني شدن مسيح احتياجي دارد؟ مگر خدا نمي تواند در صورتيكه بخواهد بدون قرباني تمام مردم را ببخشد؟ توجه به مطلب نشان خواهد داد كه خدا از همان ابتدا طبق اصولي كه شرح داديم مشغول بكار بوده است.
در عهد عتيق در كتاب لاويان ( سومين كتاب تورات) مقررات دقيقي در مورد قرباني كردن وجود دارد كه حضرت موسي با الهام ثبت كرده است. در ميان قوم اسرائيل قريانيهاي مختلفي براي آمرزش گناهان و مصالحه با خداويا تقديس وجود داشت و قوانين زيادي در اين مورد وجود دارد. فلسفه تمام اين قربانيها اين است كه فقط با ريخته شدن خون ، آمرزش
گناهان امكان پذيرمي باشد و حيواني كه قرباني مي شد بجاي شخص گناهكار جان خود را فدا مي كرد. معهذا يهوديان مومن متوجه بودند كه اين قربانيها علامت و نشانه اي است از يك قرباني بزرگ و مهم كه در آينده انجام خواهد شد.
حضرت داود در حاليكه براي گناهان خود مي گريست چنين فرمود ” زيرا قرباني را دوست نداشتي و الا مي دادم.” و سپس اضافه مي كند ” زيرا قرباني خدا روح شكسته است. خدايا دل شكسته و كوبيده را خوار نخواهي شمرد.” فرمايشات حضرت داود انعكاسي است از عقايد ايمانداران واقعي اسرائيل كه متوجه شده بودند قرباني حيوانات نشانه ايست از يك قرباني عظيم الهي كه توسط خدا آماده شده است.
پس توجه مي فرماييد كه قرباني شدن مسيح نقشه خدا براي رستگاري انسان بوده است. راه نجات بشر گنهكار همين بود. متوجه مي شويم كه قرباني شدن مسيح تكميل تمام مراسم مربوط به قربانيهاي قبل از وي بوده است. در ميان بني اسرائيل قربانيها پيوسته تكرار مي شدند ولي قرباني يكبار كافي بود . ساير قرباني ها با زور انجام مي شدند ولي مسيح با ميل خود قرباني شد. ساير قربانيها از حيوانات بودند ولي قرباني مسيح الهي بود. عيسي مسيح، خداي مجسم شده بود كه در بالاي صليب جان داد. بعبارت ديگر خدا مجازات گناه بشررا بر خود گرفت و به همين دليل اين قرباني كاملا كافي بود. اين عاليترين درجه اخلاق و نهايت لطف و فداكاري الهي است. ” خدا در مسيح بود و جهان را با خود مصالحه مي داد.” مسيح حاضر شد كه بدترين و رنج آورترين نوع مرگ را كه صليب بود بپذيرد و حتي بقدري خوار شده كه در ميان دو دزد مصلوب گرديد و اين امرنشان مي دهد كه براي نجات بشر تا چه حد حاضر به فداكاري بود و در بالاي صليب نيزبراي نجات دزدهائي كه با او مصلوب شده بودند فكرمي كرد. خدا فداكاري مسيح را كه در مصلوب شدن وي عملي گرديد قبول كرد و با زنده كردن مسيح تائيد نمود كه قرباني مسيح پذيرفته شده است. البته قيام يا رستاخيز مسيح موضوع مفصل ديگري است كه در اينجا بحث نمي كنيم.
يكي از دستورات مسيح به شاگردان اين بود كه مرگ او را بخاطر داشته باشند. ميليونها نفردر طول تاريخ و در سرتاسر جهان مرگ گرانبهاي او را به ياد مي آورند. تمام مسيحيان با اجراي مراسم عشاء رباني مرتبا به ياد مرگ نجاتبخش مسيح هستند. اين امرتا مراجعت مسيح قسمت اصلي و هسته مركزي عبادت مسيحي را تشكيل مي دهد. كلام خدا مي فرمايد: ” ذكر صليب براي هالكان حماقت است لكن براي ما كه ناجيان هستيم قوت خداست”.

5- پنجمين سوء تفاهم اينست كه كتاب مقدس كتاب معتبري نيست بلكه تحريف شده و با نسخ تفاوت دارد ودر آن
اشتباهات و تناقضاتي ديده مي شود.

جواب: اين سوء تفاهم از دو موضوع سرچشمه گرفته است:
اولا در قرن گذشته در كشورهاي غربي مطالعاتي در مورد منابع كتاب مقدس انجام و حملات زيادي به كتاب مقدس شده است. بطور خلاصه بايد گفت اين منتقدين در مخالفت با امور الهي و ماوراء الطبيعه از جمله معجزات بقدري تعصب نشان مي دهند و عقايدشان بقدري با يكديگرتناقض دارد و نظراتشان ظرف چند سال بقدري دستخوش تغييرمي گردد كه نمي توان آنها را جدي گرفت و به آنها استناد كرد. بطور خلاصه مي توانند گفت كه تا كنون هيچ نوع دليل تاريخي و باستانشناسي ارائه نشده كه مخالف حقايق مذكور در كتاب مقدس باشد بلكه بر عكس تمام كشفياتي كه بعمل آمده صحت و اعتبار كتاب مقدس را تصديق و تائيد كرده اند. دانشمندان ايمانداري كه در مورد منابع و تاريخ كتاب مقدس مطالعات عميقي كرده اند به صحت و اعتبار آن اعتماد كامل دارند.
ثانيأ دومين سرچشمه اين سوء تفاهم اين است كه بعضي از دوستان مسلمان ادعا مي كنند كه در كتاب مقدس تحريفات و تغييراتي بعمل آمده است بدون اينكه علت و تاريخ اين امررا ذكرنمايند. بايد توجه داشت كه كتاب مقدس براي كسب اطلاع صحيح در مورد خدا بسيار ضروري است و با الهام الهي توسط پيامبران مقدس نوشته شده و براي راهنمائي و اصلاح ايمانداران بسيار مفيد مي باشد. مسيح در مبارزات خود با شيطان سه بار از كتاب مقدس نقل قول كرد و اعتبار و صحت كتاب مقدس را مورد تائيد قرار داد. مسيح فرمود كه آسمان و زمين زائل خواهد شد ولي كلام خدا هرگز زايل نخواهد گرديد. كلام خدا تا ابد پايدار خواهد ماند. بسيار لازم است كه از طرف خدا كلامي در دست داشته باشيم كه معتبرو قابل اعتمادباشد. كتاب مقدس در مدتي در حدود يكهزار وپانصد سال نوشته شدهو قسمتهاي اول آن با الهام خدائي توسط حضرت موسي و قسمتهاي آخر آن در قرن اول ميلادي توسط شاگردان مسيح با الهام روح القدس به رشته تحريردر آمد.
عهد عتيق شامل كتب مقدسي است كه توسط پيامبران قبل از مسيح نوشته شد و با توجه به نسخه هاي بسيار قديمي كه در منطقه درياي مرده در فلسطين پيدا شده است معلوم مي شود كه نسخه هائي كه فعلا متداول است از نظر صحت متن و مطابقت با نسخه هاي بسيار اصلي كاملا معتبرو قابل اعتماد مي باشد. اين نسخه هاي بسيار قديمي كه در نزديكي درياي مرده پيدا شده اند به طومارهاي درياي مرده معرف هستند. در ميان اين طومارهاي بسيار قديمي قسمتهائي از تمام كتابهاي عهد عتيق باستثناي كتاب استر وجود دارد و حتي بعضي از كتابها كامل مي باشد. با استفاده از اصول علمي ، تاريخ اين طومارها
قرن اول و دوم قبل از ميلاد از مسيح تعيين شده است. قبل از كشف طومارهاي درياي مرده، قديميترين نسخه هاي عهد عتيق متعلق به قرن نهم ميلادي بود و وقتي دانشمندان ، عهد عتيق موجود را با اين نسخه هاي قديمي مقايسه كردند از صحت و درستي آن عجب ماندند.
قسمتهاي مختلف عهد جديد در قرون اول ميلادي به نقاط مختلف جهان برده شد و به زبانهاي متعدد ترجمه گرديد. اين
نوشته ها باعث مي شد كه مسيحيان حقايق مسيحيت را در همه جا بياموزند و آنها را بعنوان عاليترين مرجع در مورد اصول عقايد مسيحي مورد استفاده قرار دهند.
كتابهائي هم وجود دارند كه در رد مسيحيت و يا توسط كسانيكه عقايد منحرف كننده اي داشته اند نوشته شده است. بعضي از اين كتابها براي حمله به مسيحيت و بعضي هم براي اشاعه عقايد غلط بوده است كه از آن جمله است كتاب انجيل جعلي برنابا. رهبران مسيحي اين كتابها را با موازين مسيحيت و مقايسه و آنها را رد كرده اند و كليسا با هدايت روح القدس كتب مسيحي را حفظ كرد.
اعتقاد مسيحيان اينست كه خدا كتب مقدسه را براي راهنمائي بسوي نجات به بشرارزاني فرموده و اين كتب طي قرون تحت هدايت روح القدس و با الهام الهي نوشته شده و كتاب مقدس كامل ، شامل دستورات الهي و راه صحيح نجات از گناه مي باشد. به همين دليل است كه تمام قسمتهاي كتاب مقدس با وجودي كه طي قرون متمادي نوشته شد، با يكديگر مطابقت كامل داردو داراي قدرتي است كه ميليونها نفررا بطرف نجات رهبري كرده است. البته واضح است كسانيكه به خدا ايمان ندارند حقايق كتاب مقدس را از قبيل طرز آفرينش ، ورود گناه به جهان، پيشگوييهاي مربوط به آمدن نجات دهنده و معجزات مذكور در كتاب مقدس را نمي توانند به آساني قبول نمايند بلكه پيرو افكار و خيالات انساني خود هستند و افكار الهي را نمي پذيرند. ولي مسيحيان ايماندار معتقدند كه كتاب مقدس كلام الهي است كه توسط خدا به ما ارزاني گرديده و كاملا قابل اعتماد و معتبرمي باشد و تمام ايرادات مطرح شده توسط بي ايمانان ، داراي جوابهاي قانع كننده است.

با توجه به مراتب فوق روشن مي شود كه اصالت و اعتبار كتاب مقدس مورد تائيد دانشمندان ايماندار مي باشد و با توجه به تاثيرات شگرفي كه كتاب مقدس در اصطلاح وضع اجتماعات و تغييرزندگي افراد داشته است. مي توان مطمئن بود كه هيچگونه تغييري در متن آن بعمل نيامده است. پس نتيجه مي گيريم كه به قول ويليام گلادستون ، نخست وزيرمعروف انگلستان:” كتاب مقدس كلام غير قابل تسخيرو شكست ناپذير الهي مي باشد”

خاتمه – اكنون بحث خود را در مورد سوء تفاهماتي كه غالبأ براي علاقمندان به پيام مسيحيت پيش مي آيند خاتمه مي دهيم. سعي كرديم اين نكته را روشن سازيم كه كتاب مقدس كاملا معتبرو قابل اعتماد مي باشد و در هر جا كه مورد قبول واقع شده اصطلاحات و بهبود كاملي در وضع مردم بوجود آورده است. اميدواريم كه اين توضيحات باعث گردد كه شما به كشف حقيقت علاقمند شويد و در جستجوي آن باشيد.

ضمنأ ذكر اين نكته را نيز لازم مي دانم كه علاقه فكري و عقلاني در اين مورد كافي نيست. كتاب مقدس مي فرمايد كه شياطين نيز ايمان دارند ( كه خداواحد است) و ميلرزند. اطلاع و دانش تا وقتي در زندگي عملي مورد استفاده قرار نگرفته باشد فايده اي ندارد. اگر از غذائي فقط تعريف وتمجيد كنيم از آن بهره اي نخواهيم برد. براي اينكه از غذا استفاده كنيم بايد آنرا بخوريم. نيروي پيام مسيحيت فقط وقتي ظاهرمي شود كه به عيسي مسيح ، كه هم فرزند خداست وهم نجات دهنده مصلوب و زنده بشريت مي باشد، ايمان بياوريم. “جميع انبياء بر او شهادت مي دهند كه هر كه به اوايمان آورد به اسم او آمرزش گناهان را خواهد يافت. “(اعمال رسولان 43:10) كسانيكه با ايمان كامل، خود را به عيسي مسيح سپرده اند، داراي آرامش واقعي كه نتيجه بخشش گناهان است شده اند ودر زندگي ترقي پيدا كرده و صاحب يك نيروي روحاني گرديده اند كه مي توانند در زندگي خود خدا را خشنود سازند.



دیدگاهتان را بنویسید

بایگانی‌ها

دیدگاهتان را بنویسید