درود. ساسان هستم. من از بچگی خدا را دوست داشتم و همیشه توی مسجد و هیأت و ماه محرم دنبال خدا میگشتم ولی هرچقدر قدم برمیداشتم بازم جوابی از خدا دریافت نمیکردم. توی سن ۱۶سالگی فهمیدم که اسلام و قرآن و امام و همه اینا دروغه ولی همچنان مطمئن بودم یه خدایی هست. دیگه قدمی در شناخت خدا برنداشتم فقط میخاستم خدا خودش یه راهی بهم نشون بده که بتونم بشناسمش.
چندسالی گذشت و ذهن من تصورات مختلفی از خدا ساخته بود ولی هیچکدوم درست نبود و آرامشی به من نمیداد.
یک فروردین ۱۴۰۰ خبر خوش انجیل از طریق عزیزانی به من رسید و همون لحظه من پذیرفتم و ایماندار شدم اما یکی دو ماه بعد سرد شدم و تا ۶ماه هیچ ارتباطی باخدا نداشتم. آبان ۱۴۰۰ خدا یکبار دیگه دستمو گرفت و اونجا اولین بار بودم که من واقعا حضور خدا را حس کردم و شادی و آرامش خدا منو فراگرفت و من عاشق خداوند خودم عیسی مسیح شدم. میتونم بگم هرچقد زمان گذشت بیشتر به خدا نزدیک شدم و در همهی شرایط میدیدم خدا چجوری هوامو داره بخصوص درطول دوران خدمت سربازیم بارها و بارها کمکهای خدا را دیدم. امروز خدا را شاکرم که عیسی مسیح را به عنوان خداوند و نجاتدهنده در زندگیم دارم و هرقدمی که برمیدارم منو همراهی میکنه و همیشه دستمو گرفته و دلگرمی همیشگی دارم.
دعا میکنم که همه به حقیقت خدا پی ببرن و ارتباط زنده و واقعی باخدا را درک کنن.